در بهار امسال انتشارات انوانتر(۱) درفرانسه کتاب تازهای از یدالله رویایی منتشر کرد با عنوان “اسپاسمانتال”ها (۲) که ترجمهی هشتاد و دو قطعه از اشعار او را در بر دارد. این کتاب که عنوان آن را درفارسی میتوان به “حجمیها” ترجمه و تعبیر کرد، منتخبی است ازمجموعههای “دلتنگیها” و “ لبریختهها” و نیز شعرهایی که بصورت پراکنده منتشرشده و هنوز کتاب نشدهاند. وچنانکه از نام کتاب برمیآید شعرهاییاند که در آنها تمایلات حجمگرایی (اسپاسمانتالیسم) بیشتر نشان داده میشود .
پیش ازآن نیز دو کتاب دیگر از او در فرانسه ترجمه و منتشرشده است
– پس مرگ چیزی دیگربود، به ترجمهی ِ کلود استبان و برنار نوئل. باهمکاری کریستف بالایی(انتشارات کره آفیس، ۱۹۷۷)
– امضاها، ترجمهی کریستف بالایی ، انتشارات دنا، ۲۰۰۰ .
در ترجمهی این کتاب اما نام های آشنا و ناآشنایی میبینیم که به تدریج و در طول زمان، به ترجمهی کارهایی از رویایی پرداختهاند : برنار نوئل، آلن لانس، آرش جودکی، فرانک هشترودی، دومینیک پره شه، آندره آلیگرو، کارولین داورپناه، والبته خودشاعر …
به گفتهی رویایی؛ بیشتر اشعار پراکنده و منتشر نشده ی این کتاب، به ترجمهی خود او انجام گرفتهاند، که در وافع برگردان آزادی است که از کارهای خود کرده است، بیشتر به منظور “حفظ روحیه ِشعر در زبان ترجمه”.
“ اتوترادوکسیون“(۳) عنوانیست که رویایی برای کار خود انتخاب کرده است. واژهای که پیش از آن کاربردی در فرانسه نداشته ویا لااقل در دیکسیونرها نیامده است. به همین جهت ناشر کتاب از آنها به عنوان نوعی باز آفرینی یاد کرده ودرتوجیه آن آورده است
” در ترجمهای که کلود استبان و برنار نوئل از کارهای رویایی در سال ۱۹۹۷ با کمک کریستف بالایی ارائه کرده بودند (انتشارات کره آفیس – روآیومون) دقت وفاداری به متن چنان بود که به نظر مولف امانت در متن شعر ، خود شعر را از فرم و شکل ، ومعماری قطعه که جوهر اصلی کار اوست، دور کرده بود. لذا رویایی با اعتقاد به ترجمه ناپذیر بودن شعر، و بویژه این نوع شعر، بر آن است که در ترجمهی شعر خود ازخود، زبان مهمان را در زبان میزبان حذف کند تا آنجا که به متن خود وفادارانه بیوفا بماند.” (مقدمه ی ناشر، ص.۷)
و ادامه میدهد که از این لحاظ ترجمهی رویایی از اشعار خود، گاه غرابت ها و نادرههایی در زبان فرانسه ارائه میکند که در بسیاری از ما تحسین و در بسیاری مقاومت بر میانگیزد. ولی او درتوجیه این کار خود میگوید: ” متنی که از یک زبان بیگانه ترجمه میشود بیگانگیهایی را هم ناچار با خود به همراه میآورد، وما نباید از آن بترسیم بلکه برعکس باید از این مبادلهها استقبال کنیم چون به غنا ورفع کمبودهای هردو زبان در طول زمان کمک میکند.”
ازاین نوع غرابت ها، از همان اول، درعنوان کتاب ، باتصرف درعلامت جمع در زبان فرانسه(۲)، میتوانیم ببینیم تا شعرهایی در داخل کتاب.
رویایی چند قطعه از صفحههای ۱۱ و۱۳ و ۴۳ و۴۴ و۴۵ را انتخاب کرده وهمراه با متنهای فارسی ِ منتشر نشدهای ؛ به خواهش ما در اختیار “خوانش” گذاشته است.که با هم میخوانیم
Editions L’inventaire 1
Espacementaux بجای Espacement(al)s ۲
Autotraduction 3
حس ِ حضور
می بینمش
پیش از حضور ِ مبهم ِ حسی
که نیست
Le sens
je le vois présent
avant qu’il ne soit réel
confusément présent
تعریف من جزیره ای ست
تنها بر آب
جزئی از چیزی با چیزش تنها نیست
یک جای مرده در متن
– حصار ِ محصورم –
معبر ِمجبور ِحرف
مجهول ام
مرگ ِمعصومم غرق
غرقاب را دهان و دهانه است
در حال ِمن گذشته ی من جاریست
مثل گذشته در گذشته ی من
یک جای مرده بر دریا
– حال ِهمیشه –
که با همیشه اش تنها ست.
Seul avec la mer une île me définit
Le détail n’est pas seul
coin nécrosé du texte
une étape envahie
je m’ignore
Ma mort innocente
le langage de l’abîme
l’imparfait roule dans mon présent
comme une fois dans mon passé
au coin nécrosé de la mer
je reste à jamais un parfait présent
سنگ ساده
سنگ شاد
سنگ انتظار آمدن مرغ مسافر
در لحظه ی نشستن مرغ سنگ
لحظه می شود
سنگ ِ مرغ
لحظه ی سنگی
Pierre facile
désir et dommage
attend l’assise de l’oiseau
passager
moment d’assise
elle le devient
pierre l’oiseau
moment pierreux
زانوان ِاطاعت
بر کنده ی درخت
چهره ی الوار
و حرف
ثقل ِغبار بر بال
با خون تازه
وقتی که زاویه می سازد
بازوی کودک از تلاقی توپ
کنده ی زانو در خواب ِسقف
چهره ی الوار
Genou respire soumission
au nœud du chêne
Marche des ailes parole
Poussiérée de vol se fait entendre
Canon parallèle au bras d’enfant
mélancolie de l’angle
formée de la rencontre fraîche du sang
et du genou écorché qui répond
le nœud de la poutre
و چاه که می روید
در حلقه ی چاه
گم می کند جدار خودش را
گم می کند جدار ِخودش را مار
و جلد ِ یادگار
بر سر بارو بارو را
اشاره ی بارو می خواهد
وقتی نگاه بار ِخودش را
با پرش ِپلک می برد
درپرش ِپلک می پرد
تو در جلوتر ِ تو می دود و من
بعد ِ نام ِمن
در فکرِسنگ
رودخانه کوچه میشود
در فکر سنگ رودخانه کذر گاه
و گام
– موسیقی ِنمک –
اندازه های زمین را اندازه می گیرد
وقتی که کف
روی صف ِ سفید ِ سرانگشت های گریزان می بندد
Le trou qui pousse perd la paroi
pousser le trou
peau laissée du serpent
réveille le rempart
Paupière tranche
et le regard porte son contenu comme
paupière
Tu cours devant toi et je suis l’après de mon nom
Chant du sel
la rivière se veut la ruelle
dès que la pierre la pense
et l’écume se fige en clavier courant.