به واسطه مناسبات جامعه جهانی و روابط پیچیده اجتماعی، اقتصاد و سیاست، همهی فشارهای دستجمعی عصر مدرن که چون شلاقی بر سرمان فرود میآیند. آدمی ملزم میشود تا بیشتر و بیشتر از علایق و احساساتش دور شود و زندگی امروزیش را محدودتر به مناسبات فردی کند و تنهااندیشی جزء لاینفکی میشود از زندگیمان. تنهایی ماهیتی بس عظیم و تکین دارد. در این احوال ادبیات شاید تنها راهگشای دلتنگیهای درونمان باشد. فرار از ماهیت مرگگونهی تنهایی شاید برای ما که دغدغهی ادبیات داریم مامنی باشد امن در این آشفته بازار سردرگمی.
درست است که مدتی مثنویمان تاخیر شده؛ دوستانمان را منتظر گذاشتهایم اما دلایلش را همهی شما که تنهاییهایتان پر از شعر و داستان است خوب میدانید، ملال شاید. بهانه نیست. گلایه هم نیست.